سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
بار امانت
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
موضوعات
صفحات وبلاگ
RSS Feed
بازدید امروز: 20
بازدید دیروز: 24
کل بازدیدها: 110026

جمعه 89/10/10 :: 8:44 عصر ::  نویسنده : Parsi

انسان موجودی است مرکب از جسم مادی و روح معنوی. اساس روانشناسی اسلامی تحلیل و درمان جنبه ی دوم این شخصیت است.در درون انسان چهار قوه ی اصلی حضور دارند و از عدم تعادل در این چهار قوه کل بیماریهای روحی و روانی ناشی می شود.اگر به درستی دقت کنیم منشاء تمام صفات و بیماری های روانی چهار قوه ی عقل، خیال یا وهم، خشم و شهوت هستند.از میان این قوا عقل با سه قوای دیگر در تعارض است و در اواخر نوجوانی زمانی که عقل رو به کمال می گذارد جنگ درونی بدن که ناشی از تعارض کشش عقل با سایر قواست آغاز می شود.
کشمکش های درونی که زادگاه حالات روانی هستند ریشه در امیال و جاذبه های متمایز این قوا دارند. عقل که مدرک کلیات و تشکیل دهنده ی قوه ی شناختی انسان است به سوی لذت مطلوب خود که دانایی است گام برمی دارد و اوست که کسب علوم را شیرین و جذاب می کند.برعکس عدم اطلاع او را آزار می دهد.
خیال نیز که از قوای شناختی و ادراکی انسان است وظیفه ی ادراک جزئیات را بعهده دارد.و چون حرکات و اعمال انسان جزئی اند تصور،طرح و ادراک آنها با این قوه است.این قوه قابلیت مکر، حیله و تقلب را برای انسان فراهم کرده و تلاش برای گسترش این نوع عملکرد را رهبری می کند.بیماری های روانی هذیانی ریشه در عدم تعادل و بهم ریختگی این قوه دارند.
قوه ی سوم خشم است.این قوه برعکس دو قوه ی پیش از قوای حرکتی است و مسئولیت دفع ناملایمات از انسان را بعهده دارد و کشش و لذت این قوه در غالب شدن ، پیروزی و انتقام و درد و آزار این قوه در شکست خوردن و مغلوب شدن است.مشکل روانی شخصیت های تیپ الف که رقابت پیشه ، پرخاشجو و بی حوصله اند در افراط در بکار گیری این قوه و عدم تعادل آن برمی گردد.در کل جاه طلبی و قدرت طلبی از فشارهای درونی ای است که این قوه ایجاد می کند و حتی ترسهای بی دلیل مثل ترس از تاریکی بیانگر ضعف و عدم تعادل این قوه می باشد.
چهارمین قوه ی انسان و دومین قوه ی حرکتی او شهوت است.این قوه که عکس قوه ی سوم می باشد. وظیفه ی جذب امور مطلوب برای حفظ جسم آدمی را برعهده دارد کشش و لذتش رسیدن به لذت های مادی و درد او در محروم شدن از این امور است.و عدم تعادل آن طیف بسیار وسیعی از بیماری های روانی را ایجاد می کند که مجال بحث آن وجود ندارد.
این چهار کشش بسیار قوی که هر کدام سعی می کنند انسان را به سمت مطلوب و لذت خود بکشد تلاطمی عظیم در بدن ایجاد می کند و از همین تلاطمات حالت های روانی متفاوت و متغییر بوجود می آید.
در هیچ یک از موجوداتی که آفریده شده چهار قوه وجود ندارد و حداکثر دو قوه موافق در یک موجود وجود دارد.این از عجایب است که چهار قوه که یکی از آنها با بقیه ضد است در انسان بوجود آمده.این شخصیت پیچیده که از آن به خلاصه شدن کل هستی در وجود انسان تعبیر می شود انسان را مهیای بیماری هایی می کند که فقط مختص انسان است.هیچ یک از بیماریهای روانی در سایر موجودات وجود ندارد تنها موجودی که قابلیت ابتلاء به بیماری های روانی را دارد انسان است و این بیماری ها ریشه در عدم تعادل چهار قدرت اصلی انسان دارند.
از تحلیل چهار قدرت اصلی انسان به این نتیجه خواهیم رسید که این قوا به غیر از حالت تعادل دو حالت دیگر می توانند داشته باشند. یا حالت افراط یا حالت تفریط.
اگر یک قوه را به نموداری تشبیه کنیم که وسط آن نقطه ی تعادل است بی نهایت نقطه می توانیم در دو سوی آن فرض کنیم که در جهت افراط و تفریط وجود دارند وبه تبع این نقاط متفاوت بی نهایت بیماری روحی شکل می گیرد.ولی به طور کلی می توان گفت که از این چهار قدرت اصلی انسان (با توجه به افراط یا تفریط) هشت بیماری اصلی روحی و روانی بوجود می آید.
قدرت اول انسان عقل است که ابزار ایجاد تعادل روحی و روانی می باشد. اگر این قوه به افراط کشیده شود بیماری شک و تردید دامن گیر فرد می شود و سبب عدم ثبات فکری ، از دست دادن قدرت برای ایجاد تعادل روحی و در حالت حاد به نفی و جود همه چیز می انجامد. و در حالت تفریط این قوه به قدر ضرورت فعال نیست و به جهل و عدم مهارت و عدم اطلاعات لازم برای ایجاد تعادل می انجامد.
در قوه ی خیال نقطه ی تعادل عدالت یعنی مسلط کردن قوه ی عقل بر خیال است و افراط در آن سبب ستم شده و درحالت تفریط شخصیتی ستم پذیر در فرد شکل می دهد.
در قوه ی خشم نقطه ی تعادل شجاعت است که عبارتست از ادره ی این قوه بر اساس عقل.در جهت افرط در فرد حالت تهور بوجود می آید و خود را به خطراتی می اندازد که عقل از آنها احتراز می کند و در جهت عکس ترس واهی ایجاد می کند و فرد در مواضعی که نباید واهمه ای داشته باشد ترسان است.
آخرین قدرت انسان شهوت است که اگر در نقطه ی تعادل باشد سبب عفت می شود.عفت به مفهوم اداره این قوه بر اساس عقل است.در حالت افراط آتش شهوت بیش از حد و تسلط بر بدن را در پی دارد و هنگام تفریط حالت خمودگی به فرد می دهد و آسیب های جسمانی را در پی خواهد داشت.
این هشت بیماری روحی اصلی که عبارتند از : شک، جهل، ستم، ستم پذیری، تهور، ترس واهی ، شره و خمود درجاتی دارند و بر اساس درجه ی آنها نامهای متفاوتی پذیرفته اند مثلا شره از نوع جنسی در حالت ضعیف به اختلال جنسی و در حالت قوی به جنون جنسی مشهور است.
اگر کتابهای روانشناسی غرب را باز کنید نمی توانید نوعی بیماری روانی پیدا کنید که زیر شاخه ای از این هشت بیماری اصلی نباشد.
سلامت و تعادل بدن به برنامه ریزی و استفاده ی مناسب از قدرتهای بدن با توجه به ابزار ایجاد تعادل در بدن که همان عقل است برمی گردد.و زمانی که یک بیماری روحی مطرح می شود ابتدا باید دید کدام نوع از قوا ،درچه جهت و به چه میزان تعادل خود را از دست داده و درمان مناسب را برگزید.
یکی از تفاوت های اساسی روانشناسی غرب و روانشناسی اسلامی در این است که در این دو تعریف سلامت روحی و روانی متفاوت است و حتی دستیابی به سلامت روحی در روانشناسی غرب هدف غایی است ولی در روانشناسی اسلامی ایجاد سلامت روحی ابزار کمال و رشد است و به این جهت مطلوب است.
زمانی که گفته می شود در تعارض قوا عقل باید غالب شود و براساس آن سایر قوا اداره شوند منظور از «عقل» عقلی است که معیار آن جهان بینی اسلامی باشد و همه ی بیماری های روحی بر اساس این عقل تعریف می شوند. و از آنجا که این سه قدرت ابزار ایجاد فشارهای بسیار قوی در درون بدن را دارند برای کنترل از طریق عقل باید آرام شوند.این قدرتها به سرعت توان تفکیک محیط و جذب تحریکات محیطی مناسب خود را دارند.اگر محیط نه تنها ابزار آرامش این سه قدرت متعارض عقل را فراهم نکند بلکه محرکهایی جهت فراخوانی آنها ایجاد کند به احتمال زیاد روان انسان به راحتی به هم می ریزد وتوان ایجاد تعادل از دست رفته و روح در اجتماع رنجور می شود.چیزی که غرب با تمام ادعاهایش با آن نا آشناست.
البته برای شرح و بسط انواع بیماری های روحی و درمان آنها که حتی ممکن است از دو یا سه قوه ناشی شده باشند به بیش از بیست جلد کتاب نیاز است و در اینجا سعی شده فقط درآمدی کوتاه بر روانشناسی اسلامی بیان شود.






موضوع مطلب :




دوشنبه 89/9/29 :: 11:29 عصر ::  نویسنده : Parsi


در جهان بینی اسلامی عبادت جنبه ای وسیع می یابد و تمامی جنبه های زندگی را متاثر خواهد کرد تا جایی که یک لحظه غفلت از منشاء هستی مورد مذمت قرار می  گیرد و با ا ین تفسیر هر عملی از ریز و درشت همه قابلیت تبدیل شدن به عبادت را دارند زیرا هر عملی از سوی پروردگار که قابلیت و امکان انجام آن به انسان داده شده است با داشتن هدفی معنوی، بوی معنویت به خود می گیرد. در مقابل چنین دیدگاهی جهان بینی مادی قدعلم کرده و به دلیل ظاهر آراسته قدرت رقابت با جهان بینی معنوی را یافته. جهان بینی معنوی که به معنا و عمق بیش از ظاهر توجه دارد برای پذیرش به دید عمیق تر نیازمند است.

جهان بینی سکولار که مناسب ترین فضا را برای رشد جهان بینی مادی فراهم می کند بعد از جهالت قرون وسطایی در غرب به گونه ای اعتراضی شکل گرفت و سعی کرده نشان دهد به جهان بینی معنوی دخلی ندارد و افراد را در انتخاب آزاد گذاشته ولی این فریبی بیش نیست و بزرگترین فریادهای بی دینی را در ضمیر ناخودآگاه انسان طنین انداز می کند و با طراحی فاسد محیط مجال رشد معنوی را از جامعه سلب کرده و حتی انسانهای طالب معنویت مانند راهبان در این طراحی فاسد محیطی توان ایستادگی ندارند و به سوی فساد گام برمی دارند.

این جهان بینی به طور علنی یا ضمنی این پیام را منعکس می کند که هدف انسان و
خواست های اوست و خداوند و خواست های او در طراحی جامعه نقشی ندارند آنچه انسان فارغ از اندیشه الهی دوست دارد جامعه را شکل داده و طراحی می کند. حتی راستگویی نه از جهت الهی بلکه از لحاظ مزایای اقتصادی و مادی خوب است و تجویز می شود. این نوع راستگویی از دیدگاه جهان بینی معنوی ارزش معنوی ندارد و حالتی خنثی بخود می گیرد. یعنی حتی طراحی های شبیه به هم در دو جهان بینی ارزش و کارکرد شبیه به هم ندارند.[1]

از دیدگاه معنوی خوشبخت و سعادتمند کسی است که منطبق با خواست خداوند زندگی کند و سعادتمند در جهان بینی مادی کسی است که از لذایذ مادی بیشترین بهره را برده باشد. این تفاوت هدف در دو جهان بینی همه چیز را تغییر می دهد و مجالی برای ایجاد مفاهیم اشتراکی باقی نمی گذارد.

با توجه به این گفته ها زمانی که «هدف» بر اساس جهان بینی معنوی انتخاب شود
پیش شرط تولید علم تسلط بر منابع دینی است زیرا خواهان طراحی ای هستیم که با جهان بینی معنوی منطبق باشد یا حداقل در تعارض با این جهان بینی نباشد. باید جامعه با عینک جهان بینی معنوی نگریسته شود و از این زاویه هر خشتی که از بنای جامعه معیوب است اصلاح و هر کجا که خشتی کم است گذاشته شود. 



[1]  . ببینید سکولاریسم، اومانیسم و ماتریالیست چه پیوند عمیقی با هم دارند.

 

 




موضوع مطلب :




دوشنبه 89/9/29 :: 11:27 عصر ::  نویسنده : Parsi

 

 

بحث از جهان بینی معنوی و طراحی بر اساس جهان بینی معنوی در کتاب به وفور استفاده شد این جهان بینی سابقه ای طولانی دارد به اندازه کافی دارای شرح و بسط است ولی برای درک بهتر مطلب کتاب بحثی اجمالی در این باره مطرح می شود:

 

 

 

 

 

 

 

انسان موجودی کمال طلب و خواهان سعادت است و با توجه به شیوه نگرش خود به زندگی راهی برای کمال و سعادت خود تعریف و در مسیر تعریف شده حرکت می کند. اسلام و غرب با دو جهان بینی متفاوت و متعارض از دیرباز مورد بحث بوده اند هر چند که غرب جهان بینی با ثباتی ندارد و احتمال تغییر جهان بینی و حتی وجود جهان بینی های متعدد می رود ولی در هر صورت در عمل محوریت انسان در جهان بینی غربی مشهود است و این سبک ریشه در رشد سرمایه داری و اقتصاد آنها دارد.

 

 

 

 

 

 

 

جهان بینی معنوی هدفی فراعقلی برای انسان در نظر می گیرد و به طور کلی هدف انسان را حرکت به سوی خداوند که خالق اوست تعریف می کند.[1] طرح و برنامه حرکت به سوی خداوند در قالب عبادت تعریف و تبیین می شود. یعنی انسان با توسل به عبادات می تواند در این مسیر حرکت کند. عبادات همگی ریشه در عدالت دارند و به همین سبب با عقل منطبقند و بهترین شیوه عقلی برای زندگی، زندگی بر اساس عبادت است.

 

 

 

 

 

 

 

خداوند متعال با شناخت کامل از موجودی که آفریده بهترین شیوه زندگی او را در قالب عبادت بیان کرده و شیوه های نامناسب زندگی او را در قالب نهی الهی تبیین نموده. به طوری که اگر عقل قدرت درک همه جانبه ابعاد وجودی انسان و عالم را می داشت و انسان مبتنی بر عقل کامل زندگی می کرد همانگونه زندگی می کرد که در عبادات بیان شده. پیوند عقل با دین که جایگزین تفکر قرون وسطایی اروپا است به جای جنگیدن با عقل، عقل را منبع و اساس دین می داند. قرآن کریم به عنوان منبع گرانقدر این شیوه تفکر نموداری از هدایت و سعادت در ذهن افراد ترسیم می کند و هدایت یافته ترین و سعادتمندترین افراد را کسانی می داند که در مسیر عبادت کاملتر و دقیق تر گام برداشته اند و نمودار هدایت افراد از گمراه ترین افراد (کفار و منافقین) تا نقطه یقین محض گسترش می یابد. به عبارتی ثمره عبادت در یقین و آثار آن جستجو می شود.

 

 

 

 




موضوع مطلب :




دوشنبه 89/9/29 :: 11:25 عصر ::  نویسنده : Parsi

  نرم گرایی و برخورد مسالمت آمیز با مسامحه بسیار متفاوت است نرم گرایی مرحله اول نهی از منکر می باشد و نافی برخوردهای شدیدتر و بسیار قهرآمیز نیست ولی مسامحه متضمن حذف خطوط بین حق و باطل و کوتاه آمدن در برابر امر باطل بوده که بسیار مذموم است. نرم گرایی تکیه به این نکته دارد که انسان ذاتا گرایش بخوبی دارد و باید با فرد خاطی با صبر و دلسوزی بیشتری برخورد کرد و حق بازگشت و توبه را از خاطی نگرفت.




موضوع مطلب :




نباید فراموش کنیم که در جامعه کنونی ما رعایت شعائر الهی سبب انزوای فرد و بعضاً حذف فرد از محیط می شود. نبود قابلیت کافی در محیط برای رشد معنوی باعث شده که بسیاری از افراد اقرار کنند که مسلمان واقعی نیستند هر چند اسلام در ذات خود عیبی ندارد. اینها همه بیانگر این است که در محیط محرک های قوی نقض شعائر الهی وجود دارد شناسایی این موانع خطرناک و از کار انداختن آنها با توجه به اصول نهاد سازی به شدت احساس می شود.[1] 

امیدوارم روزی برسد که تمدن اسلامی تحقق یابد آرمان شهری که ضمن آزادی و بلوغ معنوی فرد، رفاه، امنیت و آسایش او را به ارمغان خواهد آورد. 

 

 



[1] . نرم گرایی و برخورد مسالمت آمیز با مسامحه بسیار متفاوت است نرم گرایی مرحله اول نهی از منکر می باشد و نافی برخوردهای شدیدتر و بسیار قهرآمیز نیست ولی مسامحه متضمن حذف خطوط بین حق و باطل و کوتاه آمدن در برابر امر باطل بوده که بسیار مذموم است. نرم گرایی تکیه به این نکته دارد که انسان ذاتا گرایش بخوبی دارد و باید با فرد خاطی با صبر و دلسوزی بیشتری برخورد کرد و حق بازگشت و توبه را از خاطی نگرفت.






موضوع مطلب :




   1   2   3   4      >