بار امانت طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آرشیو وبلاگ مطالب اخیر
مهمترین بعد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت== که تار و پود الگوست
بعد سوم (زندگی) الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بعد دوم از چهار بعد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بعد اول از چهار بعد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مفهوم " الگو " در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مفهوم ' اسلامی ' در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مفهوم "ایرانی" در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت معنای کلمه ی " پیشرفت " در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ویژگی های الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت اهداف نشست اندیشه های راهبردی ( الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ) هدف ما...............هویت ما حفظ امید......==.........موفقیت چرا لحن آمریکا نسبت به ایران یکباره عوض شد؟ کار عمده ى دشمن در جنگ نرم در حال حاضر ( فتنه ی 88 ) بیانات در نخستین نشست اندیشههای راهبردی (1389/09/10 - 20:03) [همه عناوین(42)][عناوین آرشیوشده] موضوعات ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پیوندها ولی قبل از توضیح این مطلب بهتر است به نوعی طراحی قدیمی رفع معضل که به طراحی نرم (مبارزه مثبت) معروف است توجه شود. هر چند که به طور دقیق تر طراحی نرم رفع معضلات خود یکی از شاخه های طراحی محیط یا همان نهادسازی محیط است. اگر جامعه با مشکل قاچاق مواد مخدر و شیوع روز افزون اعتیاد مواجه باشد برای رفع این مشکل اولین و ساده ترین راهکار استفاده از «زور» برای حل مشکل است به طور مثال قاچاقچیان اعدام و معتادین به زندان محکوم می شوند. حال اگر بخواهیم با نهاد سازی معنوی بر اساس مبارزه مثبت به حل مشکل بپردازیم هدف و وسیله بر اساس نهاد سازی اسلامی طراحی و سپس اجرایی می شوند.(انطباق لحظه به لحظه هدف و افعال با جهان بینی معنوی از شروط لازم جهت انطباق نهاد با نیازهای معنوی جامعه است). هدف رفع معضل اعدام قاچاقچیان است که تاحدی با جهان بینی اسلامی منطبق نیست و از سوی دیگر جلوگیری از قاچاق مواد مخدر و به تبع آن جلوگیری از شیوع اعتیاد در بین افراد است. در مبارزه مبتنی بر قهر و غلبه عموما تخصص رنگ می بازد، ناتوانی افراد از حل مشکلات بارز است ، نتیجه مطلوب نیست و در کل می توان گفت مبارزه ای از نوع مبارزات قدیمی و عتیقه است که با نیاز یک جامعه متمدن و فکور منطبق نیست. خشونت همیشه بد نیست ولی در صورت نیاز بدترین خوب است. کشتن یک مرد سرپرست خانوار چه تبعاتی دارد؟ غیر این است که یکی از خودمان را با دست خود می کشیم، فرزندانش را یتیم و همسرش را تیره بخت می کنیم. از سوی دیگر خانواده فرد معتاد با از دست دادن سرپرست خود طعم تلخ آوارگی را خواهند کشید (هر چند که قبل از آن هم به دلیل ناتوانی جامعه در رفع معضل حال و روز خوشی نداشته اند). از سوی دیگر تا چه اندازه به نتیجه رسیده ایم؟ در هیچ جا و در هیچ تاریخی ندیده ام که خشونت دوای دردی بوده باشد. مشکل حل نمی شود هر چند از شیوع مشکل تا حدی جلوگیری می کند. در مبارزه مثبت سلاح نرم تری بکار گرفته می شود مجرمان، انگیزه و اهداف آنها مورد توجه قرار گرفته کار رنگ و بوی تخصص به خود می گیرد و طرح های فکری ویرانگر در درون اهداف جاسازی می شود. انگیزه های خاص سودجویی در قاچاقچیان مواد مخدر مشهود است. باید انگیزه آنها از بین برود. مثلا دولت از طریق مبارزه مثبت وارد شود و به توزیع مواد مخدر بین معتادین به اندازه نیازشان مبادرت کند. فرضا از معتادین بخواهد که با معرفی خود به مراکزی خاص به صورت رایگان مواد مخدر مورد نیاز خود را دریافت کنند. به نظر هنوز نهاد بالغ نشده، قدرت اجرایی ندارد باید کار با مهارت بیشتری دنبال شود باید از شخصیت معتاد نیز در طراحی کمک گرفت. فرد معتاد از سویی به دلیل دید منفی اجتماعی جهت معرفی و دریافت مواد مخدر خجالت خواهد کشید و از سوی دیگر معتادین عموما اشخاص ضعیف النفسی هستند و با توجه به این دو نکته باید نهاد بالغ تر شود. به طول مثال به معتادین اعلام شود که جهت دریافت مواد مخدر مورد نیاز فقط یک بار معرفی خود کافی است و مواد مورد نظر از طریق پست و به صورت کاملا عادی برای شما ارسال خواهد شد. اینگونه معتاد انگشت نما نشده و خجالت نخواهد کشید و معتاد همکاری بیشتری خواهد کرد. از سوی دیگر با توجه به اینکه فرد معتاد عموما ضعیف النفس است نباید مصرف یک هفته ای او یکجا برای او ارسال شود وگرنه با تمام کردن مواد مخدر خود باز به خرید مواد مخدر روی خواهد آورد و انگیزه سودجویی برای قاچاقچیان باقی خواهد ماند بلکه باید به اندازه مصرف روزانه مواد دریافت کند. همینطور نواقص دیگر این طراحی باید رفع شود تا نهاد به مرحله بلوغ برسد یعنی به به این ترتیب قاچاقچیان مواد مخدر بدون زدن حتی یک تیر نابود خواهند شد. چون انگیزه سودجویی آنها از طریق نهادسازی نابود گشت. امری که از طریق زور و درگیری هرگز قابل دستیابی نیست و همیشه شاهد خواهیم بود خون افراد زیادی در درگیری ها فدا می شود. از سوی دیگر قاچاقچی مواد مخدر دیگر اعدام نمی شود چون قاچاقچی ای نمانده و این یعنی بازگشت به سوی جهان بینی اسلامی و دست آخر بسیاری از خانواده های رنج دیده و آسیب دیده معتادین نفس راحتی خواهند کشید زیرا از سویی هزینه های گزاف خرید مواد مخدر از بین می رود و از سوی دیگر با معرفی معتادین دولت آنها را شناسایی کرده می تواند از طریق مددکاران اجتماعی و آموزش های لازم معتاد را درمان کند. راه شیوع اعتیاد نیز مسدود خواهد شد چون از سویی قاچاقچی مواد مخدر بسیار کم و در حد هیچ است و از سوی دیگر دولت به کسی که معتاد نیست مواد مخدر نمی دهد.البته مساله به این سادگی نیست ولی برای تقریب ذهن به مزایای مبارزه مثبت مثال مفیدی است در ضمن مبارزه های مثبت در خصوص اعتیاد در کشورهای دیگر نتایج مطلوبی داشته و طرح این مساله فقط یک تئوری نیست بلکه به واقعیت نیز پیوسته. موضوع مطلب :
مثالی معروف که برای نشان دادن قدرت محرک های محیطی در تغییر افراد وجود دارد به جنگ جهانی دوم برمی گردد. در این جنگ آلمان ها توانستند فرانسه را اشغال کنند با ورود آلمانها به خاک فرانسه عده ای از فرانسویان مبارز رادیو فرانسه آزاد را راه اندازی کرده، آلمان ها نیز رادیو آلمان را وارد فرانسه کردند. مردم فرانسه دو دسته شدند عده ای به رادیو فرانسه آزاد و عده ای دیگر برای اجتناب از خطر به رادیو آلمان گوش دادند. بعد از مدتی با کمال تعجب این دو گروه «همسان» به دو گروه متفاوت تبدیل شدند گروه اول به مبارزین حقیقی برای آزادی فرانسه و گروه دوم به همکاران رژیم آلمان و جاسوسانی علیه کشور خود. افرلد گروه دوم حتی تصور نمی کردند که چنین واقعه ناگواری با این انتخاب صرفا محافظه کارانه در انتظارشان باشد.[1] و[2]
در بسیاری از موارد محرک های محیطی آرام، آرام ما را تغییر می دهند؛ انتخاب یک لباس، خاص، گوش دادن به موسیقی ویژه، سکونت در شمال یا جنوب شهر، حضور در گروه خاص، همنشینی با فردی معین و ... تاثیرات ژرفی به شکل دهی رفتار ما دارند. تا نتوانیم محرک های محیطی را با دقت بالا بالا بشناسیم قدرتی برای طراحی نهاد پیدا نخواهیم کرد. حتی قرآن کریم نیز به قدرت محرک های محیطی قوی واکنش نشان داده و به شدت مومنین را از دوستی با غیرمومنین نهی کرده. (انسان ها نسبت به انسان دیگر جزء محرک های محیطی قوی محسوب می شوند). البته قدرت تاثیر محرک های بیرونی متفاوت است و بسته به نوع و میزان تکرار آن تاثیرات مختلفی خواهند داشت. به طور مثال یک سخنرانی تاثیر گذار قدرت بیشتری نسبت به یک طرح حک شده بر دیوار دارد. از جهت دیگر باید توجه داشت که شکل گیری فرد می تواند این تاثیرات را کم و زیاد و حتی برعکس کند.[3] ولی در هر صورت خود محیط به شکل گیری فرد در چنین موضعی کمک کرده. مثلا یک موسیقی دان محرک های صوتی را بهتر و موثرتر پاسخ می گوید تا یک گرافیست. شناخت محیط و تاثیرات شگرف آن کمک خواهد کرد تا بتوانیم به طراحی نهادهای اجتماعی از طریق القاء محیط پیرامون بپردازیم. [1] . برگرفته از کتاب ارزشمند قدرت تلویزیون اثر ژان کازینو. [2] . شاید تاثیرات عظیم رسانه ها شما را نگران کند و احساس کنید تحت حکومت رسانه ای خاص به سر می برید. در کشور ما اخیرا این اتفاق افتاد و افرادی که تحت حکومت رسانه ای یکی از دو جناح بودند حرف هایی می زدند که تصور می کردند حرف هایشان وحی منزل است. اساسا زمانی فرد مساله ای ظنی را به عنوان مساله ای حتمی بیان می کند تا حدودی بیانگر این است که رسانه ای خاص به تفکرش حکومت می کند. حکومت رسانه بر تفکر فرد زمانی خطرناک است که رسانه، رسانه ای دروغگو و فاسد باشد و به این طریق فرد را فاسد کند. چون قابلیت شناخت رسانه ها سخت است فرد باید برای جلوگیری از این معضل و رهایی از سیطره رسانه ای سه عمل انجام دهد تا بتواند بیدار باشد و فریب نخورد. در اولین وهله باید جهان بینی معنوی را به خوبی بشناسد و اصول آن را درک کند و در مرحله بعد باید روح انصاف و قضاوت را در وجودش بپروراند و در سومین حرکت اخبار رسانه های متضاد را بشنود و به یک رسانه خاص یا رسانه های گروهی همفکر تکیه نکند. بلکه از مخالف و موافق به اندازه ی هم و به صورت متعادل خبر دریافت کند و بعد با توجه به حق که معیار جهان بینی معنوی است و روح منصف خود حقیقت را دریابد و دامنه دید خود را توسعه بخشد. اگر کتاب قدرت تلویزیون یا کتاب های مشابه در مورد قدرت رسانه ها را بخوانید هرگز ریسک تن دادن به خطر مهلک تکیه بر رسانه ای خاص را نخواهید پذیرفت... ادامه صفحه بعد [3]. برای مثال قرآن مایه رحمت برای مومنین و خسارت برای کفار است (تاثیرات نهاد قرآن بر افراد). موضوع مطلب :
نهادها در هر جامعه بسیار ظریف، آرام و نامحسوس جامعه را شکل داده و به جهتی خاص سوق می دهند کمتر چشم تیزبینی پیدا می شود که بتواند نهادها را آنگونه که هستند بشناسد و تحلیل کند. وقایعی اتفاق افتاده که نشان می دهد که تمام آنچه در محیط وجود دارند با ما سخن می گویند و به گونه ای نامحسوس ما را شکل می دهند. مثلا نحوه لباس پوشیدن شما رفتار شما را متاثر خواهد کرد، نگاه کردن به شی ء یا تصویری خاص گرایش خاص در قطب شما تکرار می کند. اصلاح صورت به شیوه ای خاص، توقع جامعه را نسبت به حرکات شما متغییر خواهد کرد، مطالعه یک کتاب، یا گوش دادن به یک سخنرانی مبانی ذهنی شما را صیقل می دهد و هزاران امر کوچک و بزرگ دیگر تا آنجا که می توان گفت: هیچ چیز در محیط بی مفهوم نیست و مفهوم آن چیزی است که ما را حتما متاثر خواهد ساخت. هر فرد روزانه دهها هزار مفهوم ناخودآگاه از محیط دریافت می کند تکرار این محرکها در عمل انسان متبلور شده کم کم به جهتی خاص سوق داده می شود. این قدرت محیط تا جایی است که مولای متقیان حضرت علی (علیه السلام) در کتاب ارزشمند نهج البلاغه یادآور همین امر شده و شبیه شدن به قومی را سبب پیوستن به آن قوم می دانند.«شبیه سازی» یکی از کلیدهای ارزشمند در طراحی و مهندسی اجتماع است به گونه ای که اگر محرک های محیطی را به گونه ای خاص طراحی کنیم بر اساس تداعی محیط در ضمیرناخودآگاه فرد، فرد به طور نامحسوس به سوی تغییر بر اساس محیط گام برمی دارد. یکی از مسایل مهم این است که پافشاری به صورت علنی و محسوس بر ارزشی خاص و ایجاد اجبار صریح یا ضمنی اجتماعی با وضع بعضی محرومیت ها برای رعایت ارزش ها هر چند می تواند به عنوان آخرین و بدترین دارو مورد استفاده قرار گیرد (چیزی که امروزه برای ساختن جامعه اسلامی از آن استفاده می شود) اما بهترین دارو برای رفع مشکلات و معضلات هدف قراردادن ضمیرناخودآگاه فرد است. طراحی هوشمندانه نهادها بر اساس جهان بینی اسلامی فرد را ناخودآگاه به سوی حفظ ارزش ها می کشاند ولی هدف قراردادن ضمیر خودآگاه آن هم به صورت ایجاد اجبار نه تنها تاثیر چندانی ندارد بلکه باعث می شود تا خصوصیت روانی خاص و پیشگیرانه انسان (لجبازی) را فعال کند و به عدم تحقق خواسته منجر شود (چیزی که کمتر در طراحی جامعه اسلامی مورد توجه قرار گرفته است). (در صورت ظهور منجی آخر الزمان آنچه باعث موفقیت در طراحی جامعه معنوی می شود، حل شدن دین در پیکره جامعه توسط نهادسازی بر اساس ضمیر ناخودآگاه است. شاید یکی از علوم عجیب شناخت تاثیرات ضمیر ناخودآگاه بر انسان و به نوعی حکومت ضمیر ناخودآگاه بر فرد از طریق دریافت محرک های محیطی است.) اگر بتوانیم ارزش های معنوی را در محیط حل کنیم که به آن اصطلاحا نهادسازی معنوی[1] می گویند با کمترین زحمتی هزاران پیام نامحسوس را به ضمیر ناخودآگاه فرد ارسال خواهیم کرد که ضمیر ناخودآگاه بر اساس «شبیه سازی» صورت گرفته، رفتاری منطبق با محیط در فرد ایجاد می کند. دوران طراحی مستقیم برای شکل دهی جامعه به سر رسیده و طراحی مستقیم که پیش پا افتاده و مظنون است باید جای خود را به طراحی هوشمندانه و نامحسوس بدهد. البته طراحی غیرمستقیم برعکس طراحی های مستقیم که ناشی از ناتوانی و عدم مهارت در رسیدن به اهداف است بسیار انرژی بر، نیازمند تفکر عمیق، هوش وظرافت خاصی است ولی نتیجه اش بسیار مطلوب و رضایتبخش است. موضوع مطلب : دوشنبه 89/9/29 :: 10:56 عصر :: نویسنده : Parsi
آیا با پیروزی انقلاب به اهدافمان رسیده ایم؟ اگر به هدف غایی نرسیده ایم: آیا طرح و برنامه ای حقیقی برای رسیدن به آرمانهایمان داریم؟ جای شکایت و گله مندی است که سال های متمادی از برداشتن بزرگترین مانع از سرراهمان می گذرد ولی روش و متدی خاص برای خودمان در رسیدن به هدف طراحی نکرده ایم. اکنون که گوهری ارزشمند در دستانمان داریم قدرش را نمی دانیم همین که داشته هایمان را از دست دادیم پشیمانی و اندوه ما را احاطه می کند و خود را محکوم می کنیم. اگر نتوانیم آرمان هایمان را محقق کنیم محکوم به شکست و از دست دادن گوهر انقلاب خواهیم بود. مدتی است که مهلت و امکانات کافی برای ساخت یک جامعه معنوی و الهی فراهم شده و موانع راه نیز کم و بیش از بین رفته اند اما مهندسی قابل برای طراحی حقیقی پیکره جامعه معنوی پیدا نمی شود؟ دغدغه ها، روزمرگی، مادیگرایی، سنت گرایی و هزاران دلیل باعث شده تا وقتی برای تفکر در حفظ گوهر انقلاب نداشته باشیم. در صورتی که هر روز جذابیت های جدیدی در فرهنگ مادی ایجاد می شود در مقابل با همان متدهای قدیمی و پیش پا افتاده به مقابله با مادیگرایی می پردازیم. یکی از کاستی هایی که امروزه به خوبی مشهود است عملی کردن جهان بینی معنوی با توجه به داشته هایمان است. از لحاط سیر تفکر و تئوری سازی در مقابل تفکر غرب و اثبات حقانیت تفکر معنوی به نظر سیر موفقیت آمیزی طی شده و پاسخ به شبهات غرب تا حد قابل قبولی ابراز شده است. آنچه امروز به عنوان کاستی مطرح است این است که حتی اگر بپذیریم که غرب فرهنگ مناسبی ندارد تا زمانی که محیط مناسب نباشد و قدرت جذبه طراحی های مادی غرب بالا باشد در عمل فرد نمی تواند به خوبی در مقابل تحریکات فرهنگی ایستادگی کند و به سوی انحطاط معنوی گرایش دارد. نداشتن قدرت مهندسی محیط نقطه ضعف ماست. و این قدرت حاصل نمی شود مگر با اعتقاد به قدرت عظیم محیط، شناخت تیزبینانه محیط، ارتباط سالم (بر اساس جهان بینی معنوی) با محیط و نهایتا طراحی و نهادسازی در محیط. اخلاق معنوی به صورت پند و اندرز و حتی ضمانت اجراهای کیفری در صورت وجود موانع ، قابلیت گسترش در اکثریت اقشار جامعه را ندارد اما اگر محیط طوری طراحی شود که بهترین راه رسیدن به اهداف روزمره در محیط اجتماعی رعایت اخلاق باشد. آنگاه این قدرت برای جامعه بوجود خواهد آمد که اخلاق مدار باشد. موضوع مطلب : |
||